جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
کد خبر: 354596
۲۲ تیر ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۵
دعای سحر

حوزه / هيچ كس سؤالى نكرد و دعايى ننمود مگر اين كه چيزى عايد او شد، يعنى: كسى اللّه‏ نگفت كه لبيك نشنود.

 سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، در ادامه شرح دعای سحربه بررسی پسنديده‏ترين اقوال در تكوين وتشریع وهمچنین درجات دعا و آثار آن می پردازد .

  «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ قَوْلِكَ بِاَرْضاهُ وَكُلُّ قَوْلِكَ رَضِىٌّ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِقَوْلِكَ كُلِّهِ»

خداوندا! از تو درخواست مى‏كنم پسنديده‏ترين سخن‏هايت و رضايت‏بخش‏ترين قولت را، در صورتى كه همه گفتار تو رضايت‏بخش و تمام سخن‏هايت پسنديده است، خدايا پس درخواست مى‏كنم به حق تمام سخن‏ها و گفتارت.

كلام هر متكلّم جلوه ذات او است به حسب مقام ظهور

قول خداوند سبحان همان كلام اوست، و كلام هر متكلّم جلوه ذات اوست به حسب مقام ظهور، و بروز ملكات باطنه اوست در مرآت الفاظ به مقدار استعداد نسج الفاظى، چنان‏چه اگر قلبى نورانى و صافى از كدورات عالم طبيعت شد، كلام او نيز نورانى بلكه نور خواهد بود، و همان نورانيتِ قلب جلوه در كسوه الفاظ مى‏نمايد. بر اين اساس است كه در زيارت نورانى جامعه كبيره در شأن ائمّه هدى عليهم‏السلام وارد شده است: «كَلامُكُم نُور». چه اين كه وجود مبارك اميرالمؤمنين عليه‏السلام كلام خداى سبحان را تجلّى او معرّفى مى‏كند: «فَتَجلّى لهم سبحانه فى كتابه» .

و اگر قلبى ظلمانى و مكدّر شد، فعل و قول او نيز ظلمانى و مكدّر خواهد بود،  به حسب اختلاف قلوب تجلّيات الهى نيز مختلف خواهد بود. الفاظ خاكى و جملات پليد و كلمات آزاردهنده خواهد شد. و از آنجايى كه ذات اقدس اله به حسب «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» ، در كسوه اسما و صفات تجلّى بر قلوب انبيا و اوليا مى‏كند، لذا به حسب اختلاف قلوب آنها تجلّيات مختلف خواهد بود.

حالات سالك و مقامات او در سير و سلوك عرفانى مختلف است، زيرا انسان مظهر اسم «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»  است، در هر حالى و شأنى محبوبش با اسمى براى او ظاهر مى‏شود و معشوق و مطلوبش به تجلّى تازه‏اى از لطف و قهر و جلال و جمال براى او تجلّى مى‏كند. و گاهى ممكن است به يك اسم دوگونه تجلّى و دو طور ظهور نمايد، يك جلوه به گونه كثرت در وحدت باشد و در اين حال بر زبانش سخنى متناسب به آن حال جارى شود و چيزى بگويد كه دلالت بر وحدت دارد، بگويد: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ قَوْلِكَ...»، لفظ قول را مفرد بياورد. و در جلوه ديگر به گونه تجلّى وحدت در كثرت باشد و سلطان كثرت بر دل او غالب گردد، پس در اين حال كلامى را مترنّم شود كه مناسب با حالش باشد و دلالت بر كثرت نمايد و بگويد: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ كلماتك...» و كلمات را به لفظ جمع بياورد. اين نكته بيان يكى از اسرار دعاى سحر است كه لفظ «قول» را مفرد و لفظ «كلمات» را به صيغه جمع آورده است. تمام قول خداى سبحان پسنديده است و سخط در آن راه ندارد، ذات اقدس اله با قول تكوينى‏اش ماهيات را به راه مستقيمشان از حيث وجود و كمالات وجودى هدايت نموده و با قول تشريعى خود نفوس مستعد را براى خروج از قوه به فعل در جهت علم و عمل هدايت كرد. پس بنابراين، هركس كه با هدايت تكوينى يا تشريعى هدايت شد، به سبب پيروى از قول تكوينى خداوند و اطاعت از امر «كن» و پيروى از قول تشريعى و اطاعت اوامر تكليفى اوست، و هركه هدايت نشد به دليل عدم استعداد و مخالفت با امر تكوينى حق و شقاوت او و عدم اطاعتش از امر تكليفى خداست.

*پسنديده‏ترين اقوال در تكوين وتشریع

 پسنديده‏ترين اقوال در تكوين همان قول ذاتى است كه به واسطه آن اسماى الهى در حضرت علميّه به ظهور رسيدند، و در تشريع، علم توحيد است كه خداوند به واسطه فرشتگان و رسولانش بر بندگان افاضه نموده و نيز علم تهذيب نفس است كه سعادت انسان‏ها به آن حاصل مى‏شود. و از همه پسنديده‏تر، توحيد محمّدى صلى‏الله‏عليه‏و‏آله است كه در ليله مباركه قدر به واسطه كلام جمعى احدى قرآنى نازل شده است.

بارى! انسان به اقتضاى تقلّبات قلبش كه دائما در تطوّرات گوناگون قرار دارد، و در پرتو نور تجلّيات ربّانى هرگاه اسمى و صفتى از اسما و صفات الهى را طلب مى‏كند، اين دعا ودرخواست از روى عادت و در حدّ يك لفظ نيست، بلكه با تمام وجود خواهان آن است، و با حفظ جميع شرايط دعا مى‏گويد: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ قَوْلِكَ بِاَرْضاهُ»، پسنديده‏ترين قول حق تعالى را مى‏خواهد تا بتواند جانشين او باشد، و وقتى با ديد ملكوتى نگاه مى‏كند، تمام قول او را پسنديده مشاهده مى‏كند «وَكُلُّ قَوْلِكَ رَضِىٌّ».  و چه دل‏نشين و دلربا است بعد از معرفت شهودى به اسما و صفات مى‏گويد: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِقَوْلِكَ كُلِّهِ».

*«اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ مَسآئِلِكَ بِاَحَبِّها اِلَيْكَ وَكُلُّ مَسآئِلِكَ اِلَيْكَ حَبيبَةٌ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِمَسآئِلِكَ كُلِّها».

خداوندا! از تو درخواست مى‏كنم محبوب‏ترين مسئلت‏ها و حاجاتى كه برآورده‏اى، در صورتى كه تمام حاجت‏ها كه برآورده‏اى محبوب است. خدايا! پس درخواست مى‏كنم به حق تمام حاجاتى كه برآورده‏اى. به حول و قوّه الهى چند نكته و اصل پيرامون دعا و درخواست مطرح مى‏شود:

يكم: بايد دانست كه دعا يكى از شروط و معدّات حصول استعداد و قابليت جان انسان براى گرفتن انوار عالم ملكوت كه حقايق علمى و معارف حقه الهى است، مى‏باشد. هيچ كس سؤالى نكرد و دعايى نكرد مگر اين كه چيزى عايد او شد، يعنى: كسى اللّه‏ نگفت كه لبيك نشنود و اگر به آن مقصود خاصش در هنگام دعا نرسيد و بدان نايل نشد، بهتر از آن كه توجّه به عالم قدس و نايل شدن به وجدان استعداد است، براى او حاصل شد. لذا ذوات قدسى معصومين عليهم‏السلام فرمودند: هر وقت دعا كردى و سؤال نمودى دست بر روى خود بكش، اشاره به اين كه بدان گرفتى و عطيه او را بر چشم خود نِه، و هيچ دعا و سؤالى نمى‏شود مگر اين كه خواهنده علاوه بر يافتن عطيه، قابليت و قرب براى كسب فيض بيشتر پيدا كرده است. پس اين خداى سبحان است كه عطيه او مقدمه عطاياى بيشترى است.

دوم: درجات دعا و آثار آن گوناگون است: 1. دعا به زبان استعداد، اين گونه دعا قطعا اثر مى‏كند، چون اگر موجودى استعداد دريافت كمال و فيض را داشت و نقص در قبولِ قابل نبود و در فاعل يعنى خداى سبحان هم كه بخل و امساك نيست و او هر موجودى را كه به استعدادى مجهز شود، به مقصد مى‏رساند. «قَالَ دعا به زبان استعداد قطعا اثر مى‏كند. رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» ، درباره همين قسم از دعا يعنى به زبان استعداد است كه قرآن كريم فرمود: «يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّماوَاتِ  وَالْأَرْضِ» . همه آنچه در آسمان‏ها و زمين‏اند، خدا را مى‏خوانند، و نيز فرمود:  «وَآتَاكُم مِن كُلِّ مَا سَأَلْتُـمُوهُ» ، يعنى: هرچه را به لسان استعداد خواستيد به شما داد.

2. دعا به زبان حال، كه نازل‏تر از لسان استعداد است، در اين قسم نيز همانند قسم اوّل يعنى زبان استعداد، دعاى لفظى مطرح نيست فقط حالت خضوع، درخواست، التجا و مانند آن پديد مى‏آيد كه شخص چيزى را طبق حالت ويژه‏اى كه دارد از خداوند درخواست مى‏كند، هرچند استعداد آن به نصاب تامّ نرسيده باشد. 3. دعا به زبان مقال، اين گونه دعا كردن در تأثير مانند دو قسم سابق نيست، هر چند صبغه عبادى آن محفوظ است: «الدعاء مخّ العبادة»

انسان عبد محض به عنوان امتثال امر خداى سبحان دعا مى‏كند

سوم: انسان عبد محض به عنوان امتثال امر خداوند سبحان كه فرمود: «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ» ، دعا مى‏كند، عبد تامّ در عبوديت است كه سؤال او مشوب به حظوظى نيست، زيرا او در پرتو حضور دائمى‏اش استعداد خود را و آنچه كه از تجلّيات حق به حسب استعدادش بر وى فايض مى‏شود را مى‏داند و مى‏شناسد، پس سؤالش عنوان امتثالى دارد، و قصد و همتش مقصور در امتثال اوامر مولى است.

چه اين كه چنين انسانى منزه است از طلب غير حق بلكه نظرش مقصور بر حق است به طور جمع در مقام وحدتش و به طور تفصيل در مظاهرش.

چهارم: وعده الهى تخلّف‏پذير نيست، ولى احراز تمام شرايط و فقدان همه موانع در برخى از ادعيه آسان نيست، امّا در بعضى از ادعيه احراز آن قطعى و اجابت آنها نيز حتمى است و آن دعاى خالص بنده مخلَصى است كه به قرب نوافل بار يافته و با زبان بى زبانىِ ذات اقدس اله در مقام فعل، ندا يا نجوا دارد.

دعاى چنين داعى حتما اجابت مى‏شود، زيرا چنين دعايى واجد همه شرايط اجابت و فاقد همه موانع آن است، و اين گونه دعاها يقينا محبوب الهى است.

*انسان موحّد، واسطه را فقط مجراى فيض خدا مى‏داند

پنجم: انسان موحّد، واسطه را فقط مجراى فيض خدا مى‏داند و مى‏گويد: «الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ * وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ * وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ» . و اگر نعمتى به او رسيد فقط از خدا مى‏داند، همان گونه كه اگر از لغزشى نجات يافت مى‏گويد: «و كم من عثارٍ وقيته» ، و اگر كسى به اقتضاى بينش توحيدى خود، مانند وجود مبارك امام سجاد عليه‏السلام بگويد: «يا نعيمى و جنّتى و يا دنياى و آخرتى يا أرحم الراحمين» . تمام هستى او را ايمان به خدا فرا گرفته است، از اين رو با تمام وجود و از سر اخلاص خدا را مى‏خواند و قطعا خداى سبحان هم به سرعت دعاى وى را اجابت مى‏كند.

ششم: دعا از اجزاى تأثير كار الهى است، يعنى كار خدا در اين نشئه طبق قابليتها و استعدادهاى افراد است، و يكى از شرايطى كه در تحقّق نصاب استعداد سهم دارد، دعاى داعى است.

هفتم: در نامه‏اى كه وجود مبارك اميرمؤمنان عليه‏السلام براى فرزند بزرگوارش مرقوم فرموده‏اند آمده است:

«وَاعْلَمْ، أَنَّ الَّذِي بِيَدِهِ خَزَائِنُ السَّموَاتِ وَالْأَرْضِ قَدْ أَذِنَ لَكَ فِي الدُّعَاءِ، وَتَكفَّلَ لَكَ بِالاْءِجَابَةِ، وَأَمَرَكَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِيُعْطِيَكَ، وَتَسْتَرْحِمَهُ لِيَرْحَمَكَ» .

*خزانه آسمان‏ها و زمين، همان اراده الهى است

بدان كه آن خداوندى كه گنجينه‏هاى آسمان‏ها و زمين به دست اوست، به تو اجازه دعا داد، و اجابت آن را به عهده گرفته و به تو دستور داده است از او مسئلت كنى و او عطا فرمايد و تو از او رحم بخواهى، او به تو رحم فرمايد. خزانه آسمانها و زمين، همان اراده الهى است «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَن يَقُولَ‏لَهُ كُن‏فَيَكُونُ» ، نه اين‏كه گوشه‏اى از آسمان انبارخدا باشد، وجودمبارك حضرت موسى عليه‏السلام به خداى سبحان عرض كرد: پروردگارا خزائن خود را به من بنما!

ذات اقدس اله فرمود: «ياموسى! اِنَّ خزائني اذا اردت شيئا أن‏اقول له كن فيكون» .

و به بيان ديگر خزائن الهى، همان موجودات مجرد نورى‏اند كه مظهر اراده حق سبحانه و تعالى هستند و فيض الهى از آنها تنزل مى‏كند. «وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» .

وجود مبارك اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه‏السلام در اين نامه مى‏فرمايد: خدايى كه خزائن آسمان‏ها و زمين به دست اوست، به تو اجازه داده كه دعا كنى،

بينش توحيدى ايجاب مى‏كند انسان موحّد همه چيز را از خداوند بخواهد. يعنى: مجموعه كليدهاى اين خزائن را به دست تو سپرده است.

هشتم: بر اساس توحيد افعالى انسان در همه امور مادى و معنوى خود محتاج است و هيچ موجودى در هيچ وضع و حالى در تأثير مستقل نيست، اين بينش توحيدى ايجاب مى‏كند كه موحّد كامل همه چيز را از خداوند بخواهد، گرچه خداى سبحان بر اساس نظم علّى و معلولى جهان را تدبير مى‏كند.

نهم: وجود مبارك امام صادق عليه‏السلام فرمود: «اِن المؤمن ليدعوا اللّه‏ عزّوجلّ فى حاجته فيقول اللّه‏ عزّوجلّ: اَخّروا اجابته شوقا الى صوته و دعائه...»  گوش فرا دادن خداوند سبحان به صداى داعى بهترين اجابت دعاى اوست، زيرا اگر خداوند از چيزى راضى و به آن در مقام فعل (نه در مقام ذات) مبتهج باشد همه موجودها در صدد تأمين رضاى آن شخص و تحصيل ابتهاج او خواهند بود. از علل عدم استجابت دعا نداشتن معرفت كافى به خداوند سبحان است.

دهم: نداشتن معرفت كافى به خداوند سبحان از علل عدم استجابت دعاست، چنان كه وجود مبارك امام صادق عليه‏السلام در جواب از سؤال علّت عدم استجابت برخى از دعاها فرمود: «لانّكم تدعون من لاتعرفونه» ، كسى كه شناخت كامل به مدعوّ ندارد، خدا را در رديف ساير علل و وسايط خود قرار مى‏دهد، كه اين خود نوعى شرك است، اين سخن منافات با اصول گذشته ندارد كه دعا بدون استجابت نيست، زيرا نداشتن معرفت كافى به خدا، مانع اصلى تحقق دعاست. بارى! ممكن است مقصود انسان سالك داعى در اين درخواست كه مى‏گويد: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ مَسآئِلِكَ بِاَحَبِّها...» اين باشد كه خدايا من در مسير خلافت و جانشينى تو مى‏خواهم مجراى فيض تو باشم، وسيله قرب تو باشم، آيينه نشانگر تو باشم، آيت لطف تو باشم، كليددار خزائن تو باشم.

حجت الاسلام و المسلمین سید علی طباطبایی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha